تبلیغات اینستاگرام
ads.fileon.ir

Feeling به فارسی

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 21 دی 1399 ساعت 12:57

  • 1.I've got this odd feeling in my stomach.

    1. حس عجیبی درون شکمم دارم.

a feeling of hunger/excitement/sadness...

احساس گرسنگی/هیجان/ناراحتی و...

feeling of something

احساس چیزی

  • He suddenly had the feeling of being followed.

    او ناگهان احساس کرد که دارد تعقیب می‌شود.

feeling that…

احساس اینکه ...

  • I got the feeling that he didn't like me much.

    این احساس را داشتم که او خیلی از من خوشش نمی‌آید.

to have feelings for somebody

احساسی به کسی داشتن

  • I have no feelings for her.

    هیچ احساسی به او ندارم.

to hurt somebody's feelings

احساسات کسی را جریحه‌دار کردن

  • I didn't mean to hurt your feelings.

    نمی‌خواستم احساساتت را جریحه‌دار کنم [ناراحتت کنم].