تبلیغات اینستاگرام
ads.fileon.ir

Option به فارسی

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 26 آبان 1399 ساعت 00:10

  • American English phonetic: ˈɑːpʃn
  • British English phonetic: ˈɒpʃn

Synonyms and antonyms

(noun) alternative

Synonyms: advantage, benefit, choice, claim, dibs, dilemma, discretion, druthers, election, flipside, franchise, free will, grant, license, opportunity, other side of coin, pickup, preference, prerogative, privilege, right, selection, take it or leave it

Idioms

- keep (or leave) one's options open

- از گزینش خودداری کردن، امکان گزینه‌های متعدد را برای خود حفظ کردن

  • (Noun) خیار فسخ، خیار، اختیار، آزادی، اظهار میل

  • (Noun) اختیار، انتخاب، خصیصه اختیاری

    • - You have the option to stay or to go.
    • - شما می‌توانید بمانید یا بروید.
    • - You have no option but to go.
    • - شما ناگزیر به رفتن هستید.
    • - All his options were taken away.
    • - آزادی عمل او سلب شده بود.
    • - I have a ten-day option on the house.
    • - تا ده روز دیگر حق خرید خانه منحصر به من است.
    • - There exists a second option.
    • - یک شق ثانوی هم وجود دارد.
    • - Don't pay a down payment; keep your options open until you find your ideal house.
    • - بیعانه نده، تا خانه‌ی دلخواه خود را پیدا نکرده‌ای، امکان انتخاب خود را محدود نکن.
    مشاهده نمونه جمله بیشتر