تبلیغات اینستاگرام
ads.fileon.ir

Roof به فارسی

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 01 بهمن 1399 ساعت 20:59

⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.

98 1536 100 1

معنی: طاق، پوشش، سقف، بام خانه، بام، مسکن، منزل دادن، طاق زدن، سقف دار کردن


معانی دیگر: پشت بام، تاق، والاد (به سقف بیشتر می گویند: ceiling)، (مجازی) خانه، منزل، ماوا، کام، سقف (بیشتر می گویند: palate)، تاق زدن، بام دار کردن، بخش فوقانی، سر، آسمانه، بلندی، بلندگاه، بام م

بررسی کلمه roof

اسم ( noun )


عبارات: a roof over one's head

• (1) تعریف: the surface or structure covering the top of a building.


• (2) تعریف: anything that resembles such a surface or structure.


- the roof of the mouth

فعل گذرا ( transitive verb )


حالات: roofs, roofing, roofed

• : تعریف: to supply or cover with a roof or something resembling a roof.

واژه roof در جمله های نمونه

1. roof rack

(اتومبیل) باربند


2. a roof over my head

بامی در بالای سرم


3. arched roof

تاق ضربی


4. the roof collapsed

طاق فرو ریخت.


5. the roof is leaking

بام دارد چکه می‌کند.


6. the roof of the hall caved in

سقف سالن فرو ریخت.


7. the roof of the mouth

سقف دهان،کام


8. the roof of this house pitches sharply

بام این خانه شیب تندی دارد.


9. the roof slants

بام شیب دارد.


10. the roof was peppered with hailstones

دانه‌های تگرگ بر بام فرود می‌آمد.


11. the roof of the world

جای بلند،فلات (به ویژه فلات تبت)


12. a hip roof

بام شیب‌دار از دو سو


13. a hipped roof

بام دارای شیب دو سویه


14. a sloping roof

بام شیب دار


15. a tight roof

سقفی که چکه نمی‌کند (بی‌رخنه)


...

مترادف roof

طاق (اسم)

roof , tent , welkin , arch , vault , cupola , dome , odd number , big top , one piece

پوشش (اسم)

gear , roof , span , shield , cover , armature , coverage , envelopment , coating , covering , overlay , sconce , mantle , robe , capsule , theca , camouflage , capping , sheathing , casing , tunic , casement , incrustation , gaberdine , coverture , shroud , envelope , shale , integument , involucre , involucrum , revetment , roofing

سقف (اسم)

roof , cover , ceiling , loft , soffit , coverture , housetop

بام خانه (اسم)

roof , housetop

بام (اسم)

roof , roofing

مسکن (اسم)

house , abode , dwelling , housing , habitation , lodging , domicile , stead , roof , settlement , wigwam , long house

منزل دادن (فعل)

house , accommodate , home , lodge , roof , shelter

طاق زدن (فعل)

roof

سقف دار کردن (فعل)

roof

معنی عبارات مرتبط با roof به فارسی

باغچه ی روی بام، بام آپارتمان که روی آن گیاه کاری شده باشد، تفریح گاه بالای بام

کام، سقف دهن، سنق، مذاق

(اتومبیل) باربند

کش بالای شیروانی، دیرک افقی چادر

خرپاهای شیروانی

رجوع شود به:

بام شیروانی، شیروانی، پشت بام شیروانی دار

نوعی شیروانی چارترک

بام پا اسبی (که بخش اول آن کم شیب و بقیه ی آن پر شیب است)، شیروانی چهار ترک

1- بسیار خشمگین شدن 2- (قیمت ها) بسیار بالا رفتن

(معماری) بام گرده ماهی، بام شیب دار (از دو یا چهار سو)، بام تند شیب، پشت بام سراشیب، پشت بام گرده ماهی

(خودمانی) از جا دررفتن، (از شدت خشم) به خود پریدن

(خودمانی) 1- (از خشم یا شادی و غیره) سروصدا به پا کردن 2- (شدیدا) شکایت کردن، (بلند) شکوه کردن

(بام خ ...

معنی roof در دیکشنری تخصصی

roof

[عمران و معماری] بام - سقف - سقف زدن
[زمین شناسی] پوشش ، سقف ، طاق ، بام، آسمانه - لایه سنگ یا مواد دیگر بالای یک رگه زغال ؛ سطح فوقانی محل برداشت زغال
[معدن] سقف (معادن زیرزمینی)
[کوه نوردی] طاق ، سقف

[زمین شناسی] کمربند استیلی طویل هدایت شده به سقف حفاری های زیرزمینی برای حمایت سقف ، جلوگیری و محدود کردن محدوده ریزش دیواره .
[معدن] پیچ سقف (نگهداری)

[عمران و معماری] پارکینگ بامی

[زمین شناسی] ریزش سقف - رجوع شود به roof foundering (ریزش سقف).

[زمین شناسی] مهار سقف - مطالعه مهندسی رفتار سنگهای حمایت نشده در عملیات معدنکاری و استخراج، اندازه گیری نظام مند حرکت چینه های سقف و تنش های درگیر، و مؤثرترین اندازه ها برای جلوگیری یا کاهش حرکات سقف - مترادف: مهار چینه ها.

[عمران و معماری] پوشش بام - پوشش سقف

[زمین شناسی] غار معدنی زغال - به خصوص در مناطق ثابتی چون ورودی ها

[برق و الکترونیک] فیلتر روف فیلتر پایین گذری در سیستمهای حامل تلفنی که پاسخ بسامدی دستگاه را به بسامدهای مورد نیاز برای ارسال عادی محدود می کند. این فیلتر بسامدهای بالاتر ناخواسته ای را که منابع خارجی به مدار القا می کنند،سد می کند. فیلتر روف حذف همشنوایی اطارف را بهبود می بخشد و وزوز بسامدهای بالا را به حداقل می رساند .

...

معنی کلمه roof به انگلیسی

roof

• exterior upper covering of a building
• cover with a roof, construct an overhead covering for a building
• the roof of a building or car is the covering on top of it.
• the roof of your mouth is the highest part of it.
• the roof of an underground space such as a cave is the highest part of it.
• if you have a roof over your head, you have somewhere to live.
• if you hit the roof, you are very angry indeed, and usually show your anger by shouting at someone or speaking very harshly to them; an informal expression.

roof a house

• cover the top of a house, put a roof on a house

roof beams

• logs which support the roof of a house

roof chamber

• attic, crawl space located under the roof of a building

roof garden

• area on a roof for growing plants

roof of the mouth

• palate

roof of the world

• top of the world, highest point on earth

roof organization

• head organization, parent association

roof over one's head

• shelter, residence, home

roof rack

• a roof-rack is a metal frame that is fixed on top of a car and used for carrying large objects.

be like a cat on a hot tin roof

• be restless; be agitated and nervous and unable to remain still

fiddler on the roof

• name of a story and a play about jewish life under the russian czars

flat roof

• roof that is not on an incline, horizontal roof or ceiling

gable roof

...

roof را به اشتراک بگذارید

معنی یا پیشنهاد شما

واژه

نام شما

رایانامه

معنی یا پیشنهاد شما


نام نویسی

  |  

ورود

توضیحات دیگر


کلمه : roof
املای فارسی : روف
اشتباه تایپی : قخخب
عکس roof : در گوگل

آیا معنی

roof

مناسب بود ؟    

    ( امتیاز : 98% )