تبلیغات اینستاگرام
ads.fileon.ir

معنی expensive به فارسی

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 25 دی 1399 ساعت 11:29

⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.

96 1525 100 1

/ɪkˈspen.sɪv/

/ɪkˈspensɪv/


معنی: گران، پرخرج


معانی دیگر: پرقیمت، پربها، بهادار، بهاور

بررسی کلمه expensive

صفت ( adjective )


مشتقات: expensively (adv.), expensiveness (n.)

• (1) تعریف: costing a relatively large amount of money, time, or effort; costly.
مترادف: costly, dear
متضاد: cheap, inexpensive
مشابه: excessive, exorbitant, extravagant, high, lavish, precious, priceless, steep, stiff, valuable


- These were an expensive pair of shoes but they were poorly made.

[ترجمه ترگمان]

اینها یک جفت کفش پرهزینه بودند، ولی به خوبی ساخته شده‌بودند


[ترجمه گوگل]

این یک جفت کفش گرانقیمت بود، اما بد ساخته شد


[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

- They went out for an expensive dinner to celebrate her promotion.

[ترجمه ترگمان]

برای جشن گرفتن ترفیع او رفتند


[ترجمه گوگل]

آنها به خاطر شام گرامی برای جشن ارتقاء خود رفتند


[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

- It was an expensive mistake that nearly destroyed the reputation of the company.

[ترجمه ترگمان] این یک اشتباه پرهزینه‌ای بود که شهرت شرکت را از بین برده بود
[ترجمه گوگل] این اشتباهی گرانقیمت بود که تقریبا شهرت این شرکت را نابود کرد
[ترجمه شما] تر ...

واژه expensive در جمله های نمونه

1. Because diamonds are scarce they are expensive.

الماس ها به علت کمیابی گران هستند


2. Margarine is much less expensive than butter.

کره بسیار گرانتر از مارگاین است


3. Shirley's expensive dress created a great deal of excitement at the party.

لباس گرانبهای شرلی هیجان زیادی در مهمانی به وجود آورد


4. an expensive house

یک خانه‌ی گرانقیمت


5. an expensive trip

یک مسافرت پرهزینه


6. diamonds and other expensive things

الماس و سایر چیزهای گران‌قیمت


7. it's kind of expensive

تا اندازه‌ای گران است.


8. close-weave carpets are more expensive

فرش‌های ریز بافت گرانتر هستند.


9. grapes have become very expensive

انگور خیلی گران شده است.


10. handmade tools are more expensive than machine-made ones

ابزار دست ساخت از ابزار ماشینی گران‌تر است.


11. radio space is very expensive

آگهی رادیویی بسیار گران است.


12. to some people, an expensive car is a status symbol

برای برخی از مردم‌یک اتومبی ...

مترادف expensive

گران (صفت)

dear , heavy , onerous , costly , exclusive , expensive , prohibitive , sumptuous , deluxe , prohibitory

پرخرج (صفت)

expensive , sumptuous

معنی کلمه expensive به انگلیسی

expensive

• costly, precious
• expensive things cost a lot of money.

expensive residence area

• costly neighborhood, area where the houses cost a lot

became more expensive

• went up in price, started to cost more

expensive را به اشتراک بگذارید

معنی یا پیشنهاد شما

واژه

نام شما

رایانامه

معنی یا پیشنهاد شما


نام نویسی

  |  

ورود

توضیحات دیگر


کلمه : expensive
املای فارسی : اخپنسیو
اشتباه تایپی : ثطحثدسهرث
عکس expensive : در گوگل

آیا معنی

expensive

مناسب بود ؟    

    ( امتیاز : 96% )