معنی semester به فارسی
نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 11 اسفند 1398 ساعت 21:53
94 1193 100 1
معنی: نیمسال، دوره 16 هفتهای دانشگاه
معانی دیگر: دوره ی شش ماهه، (آموزش - دوره ی تحصیلی حدود 18 هفته) نیمسال تحصیلی، نیمسال آموزشی، دوره 61 هفته ای دانشگاه
بررسی کلمه semester
اسم ( noun )
مشتقات: semestral (adj.)
• : تعریف: one half of an academic year.
واژه semester در جمله های نمونه
1. We must finish all these curricula in this semester.
[ترجمه یکتا]
ما باید تمام این برنامه های درسی را در این ترم به پایان برسانیم
0|2
[ترجمه ترگمان]
باید تمام این curricula رو توی این ترم تموم کنیم
[ترجمه گوگل]
ما باید این برنامه های آموزشی را در این ترم تمام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. If I spend a semester in Madrid, will my credits transfer?
[ترجمه ترگمان]
اگر یک ترم را در مادرید بگذرانم، آیا اعتبارات من انتقال خواهد یافت؟
[ترجمه گوگل]
اگر من یک ترم در مادرید بخرم، آیا اعتباراتم انتقال خواهد یافت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I got a D in history last semester.
[ترجمه N] من یک D در تاریخ ترم گذشته گرفتم.9|8
[ترجمه امیر نادرلو ] ...
مترادف semester
نیمسال (اسم)
term , semester
دوره 16 هفتهای دانشگاه (اسم)
semester
معنی semester در دیکشنری تخصصی
semester
[ریاضیات] ترم، نیمسال
معنی کلمه semester به انگلیسی
semester
• one of the two periods of an academic year (usually 15-18 weeks)
• in colleges and universities in the united states, a semester is one of the two periods into which the year is divided.
summer semester
• academic studies during the months of the summer
semester را به اشتراک بگذارید
معنی یا پیشنهاد شما
واژه
نام شما
رایانامه
معنی یا پیشنهاد شما
|
توضیحات دیگر
کلمه : semester
املای فارسی : سمستر
اشتباه تایپی : سثئثسفثق
عکس semester : در گوگل
آیا معنی
semester
مناسب بود ؟
( امتیاز : 94% )