تبلیغات اینستاگرام
ads.fileon.ir

across به فارسی

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 12 اسفند 1399 ساعت 13:19

1 از عرض (به) آن طرف، به‌سمت، از این سو به آن سو

مترادف و متضاد over to the other side of

  • 1. It's too wide. We can't swim across.

    1. خیلی پهن [عریض] است. نمی‌توانیم از عرض آن شنا کنیم [نمی‌توانیم به آن طرف شنا کنیم].

  • 2. When I reached the river, I simply swam across.

    2. وقتی به رودخانه رسیدم، به‌آسانی از عرض آن شنا کردم.

  • 1. There was a woman sitting across from me on the train.

    1. زنی در قطار روبه‌روی من نشسته بود.

  • 2. There's a school just across from our house.

    2. یک مدرسه درست روبه‌روی [آن طرف] خانه ما هست.

  • When my name was called, he looked across at me

    وقتی اسم من صدا زده شد، او به‌سمت من نگاه کرد.

  • He walked across to where I was sitting.

    او به‌سمت جایی که من ایستاده بودم، حرکت کرد.


منبع: dic.b-amooz.com