معنی board به فارسی
[اسم]
/bɔrd/
قابل شمارش
1
تخته
صفحه
مترادف و متضاد
panel
plank
1.Copy the sentences from the board.
1.
جملات را از روی تخته رونویسی کنید.
2.He had ripped up the carpet, leaving only the bare boards.
2.
او فرش را کنده بود و فقط تختههای بدون پوشش را باقی گذاشته بود.
3.Loose boards creaked as I walked on them.
3.
تختههای شل [لق] غژغژ کردند وقتی که از رویشان راه رفتم.
I'll write it up on the board.
من آن را روی تخته خواهم نوشتم.
A few children were jumping off the diving board.
چندین کودک داشتند از آن...
تاریخ 18 دی 1399