⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید. |
98 1536 100 1
معنی: طاق، پوشش، سقف، بام خانه، بام، مسکن، منزل دادن، طاق زدن، سقف دار کردن
معانی دیگر: پشت بام، تاق، والاد (به سقف بیشتر می گویند: ceiling)، (مجازی) خانه، منزل، ماوا، کام، سقف (بیشتر می گویند: palate)، تاق زدن، بام دار کردن، بخش فوقانی، سر، آسمانه، بلندی، بلندگاه، بام م
بررسی کلمه roof
اسم ( noun )
عبارات: a roof over one's head
• (1) تعریف: the surface or structure covering the top of a building.
• (2) تعریف: anything that resembles such a surface or structure.
- the roof of the mouth
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: roofs, roofing, roofed
• : تعریف: to supply or cover with a roof or something resembling a roof.
واژه roof در جمله های نمونه
1. roof rack
(اتومبیل) باربند
2. a roof over my head
بامی در بالای سرم
3. arched roof
تاق ضربی
4. the roof collapsed
طاق فرو ریخت.
5. the roof is leaking
بام دارد چکه میکند.
6. the roof of the hall caved in
سقف سالن فرو ریخت.
7. the roof of the mouth
سقف دهان،کام
8. the roof of this house pitches sharply
بام این خانه شیب تندی دارد.
9. the roof slants
بام شیب دارد.
10. the roof was peppered with hailstones
دانههای تگرگ بر بام فرود میآمد.
11. the roof of the world
جای بلند،فلات (به ویژه فلات تبت)
12. a hip roof
بام شیبدار از دو سو
13. a hipped roof
بام دارای شیب دو سویه
14. a sloping roof
بام شیب دار
15. a tight roof
سقفی که چکه نمیکند (بیرخنه)
...
مترادف roof
طاق (اسم)
roof , tent , welkin , arch , vault , cupola , dome , odd number , big top , one piece
پوشش (اسم)
gear , roof , span , shield , cover , armature , coverage , envelopment , coating , covering , overlay , sconce , mantle , robe , capsule , theca , camouflage , capping , sheathing , casing , tunic , casement , incrustation , gaberdine , coverture , shroud , envelope , shale , integument , involucre , involucrum , revetment , roofing
سقف (اسم)
roof , cover , ceiling , loft , soffit , coverture , housetop
بام خانه (اسم)
roof , housetop
بام (اسم)
roof , roofing
مسکن (اسم)
house , abode , dwelling , housing , habitation , lodging , domicile , stead , roof , settlement , wigwam , long house
منزل دادن (فعل)
house , accommodate , home , lodge , roof , shelter
طاق زدن (فعل)
roof
سقف دار کردن (فعل)
roof
معنی عبارات مرتبط با roof به فارسی
باغچه ی روی بام، بام آپارتمان که روی آن گیاه کاری شده باشد، تفریح گاه بالای بام
کام، سقف دهن، سنق، مذاق
(اتومبیل) باربند
کش بالای شیروانی، دیرک افقی چادر
خرپاهای شیروانی
رجوع شود به:
بام شیروانی، شیروانی، پشت بام شیروانی دار
نوعی شیروانی چارترک
بام پا اسبی (که بخش اول آن کم شیب و بقیه ی آن پر شیب است)، شیروانی چهار ترک
1- بسیار خشمگین شدن 2- (قیمت ها) بسیار بالا رفتن
(معماری) بام گرده ماهی، بام شیب دار (از دو یا چهار سو)، بام تند شیب، پشت بام سراشیب، پشت بام گرده ماهی
(خودمانی) از جا دررفتن، (از شدت خشم) به خود پریدن
(خودمانی) 1- (از خشم یا شادی و غیره) سروصدا به پا کردن 2- (شدیدا) شکایت کردن، (بلند) شکوه کردن
(بام خ ...
معنی roof در دیکشنری تخصصی
roof
[عمران و معماری] بام - سقف - سقف زدن
[زمین شناسی] پوشش ، سقف ، طاق ، بام، آسمانه - لایه سنگ یا مواد دیگر بالای یک رگه زغال ؛ سطح فوقانی محل برداشت زغال
[معدن] سقف (معادن زیرزمینی)
[کوه نوردی] طاق ، سقف
[زمین شناسی] کمربند استیلی طویل هدایت شده به سقف حفاری های زیرزمینی برای حمایت سقف ، جلوگیری و محدود کردن محدوده ریزش دیواره .
[معدن] پیچ سقف (نگهداری)
[عمران و معماری] پارکینگ بامی
[زمین شناسی] ریزش سقف - رجوع شود به roof foundering (ریزش سقف).
[زمین شناسی] مهار سقف - مطالعه مهندسی رفتار سنگهای حمایت نشده در عملیات معدنکاری و استخراج، اندازه گیری نظام مند حرکت چینه های سقف و تنش های درگیر، و مؤثرترین اندازه ها برای جلوگیری یا کاهش حرکات سقف - مترادف: مهار چینه ها.
[عمران و معماری] پوشش بام - پوشش سقف
[زمین شناسی] غار معدنی زغال - به خصوص در مناطق ثابتی چون ورودی ها
[برق و الکترونیک] فیلتر روف فیلتر پایین گذری در سیستمهای حامل تلفنی که پاسخ بسامدی دستگاه را به بسامدهای مورد نیاز برای ارسال عادی محدود می کند. این فیلتر بسامدهای بالاتر ناخواسته ای را که منابع خارجی به مدار القا می کنند،سد می کند. فیلتر روف حذف همشنوایی اطارف را بهبود می بخشد و وزوز بسامدهای بالا را به حداقل می رساند .
...
معنی کلمه roof به انگلیسی
roof
• exterior upper covering of a building
• cover with a roof, construct an overhead covering for a building
• the roof of a building or car is the covering on top of it.
• the roof of your mouth is the highest part of it.
• the roof of an underground space such as a cave is the highest part of it.
• if you have a roof over your head, you have somewhere to live.
• if you hit the roof, you are very angry indeed, and usually show your anger by shouting at someone or speaking very harshly to them; an informal expression.
roof a house
• cover the top of a house, put a roof on a house
roof beams
• logs which support the roof of a house
roof chamber
• attic, crawl space located under the roof of a building
roof garden
• area on a roof for growing plants
roof of the mouth
• palate
roof of the world
• top of the world, highest point on earth
roof organization
• head organization, parent association
roof over one's head
• shelter, residence, home
roof rack
• a roof-rack is a metal frame that is fixed on top of a car and used for carrying large objects.
be like a cat on a hot tin roof
• be restless; be agitated and nervous and unable to remain still
fiddler on the roof
• name of a story and a play about jewish life under the russian czars
flat roof
• roof that is not on an incline, horizontal roof or ceiling
gable roof
...
roof را به اشتراک بگذارید
معنی یا پیشنهاد شما
واژه
نام شما
رایانامه
معنی یا پیشنهاد شما
|
توضیحات دیگر
کلمه : roof
املای فارسی : روف
اشتباه تایپی : قخخب
عکس roof : در گوگل
آیا معنی
roof
مناسب بود ؟
( امتیاز : 98% )