⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید. |
94 1466 100 1
/ɪkˈspen.sɪv/ /ɪkˈspensɪv/ |
معنی: گران، پرخرج
معانی دیگر: پرقیمت، پربها، بهادار، بهاور
بررسی کلمه expensive
صفت ( adjective )
مشتقات: expensively (adv.), expensiveness (n.)
• (1) تعریف: costing a relatively large amount of money, time, or effort; costly.
• مترادف: costly, dear
• متضاد: cheap, inexpensive
• مشابه: excessive, exorbitant, extravagant, high, lavish, precious, priceless, steep, stiff, valuable
- These were an expensive pair of shoes but they were poorly made.
[ترجمه ترگمان]
اینها یک جفت کفش پرهزینه بودند، ولی به خوبی ساخته شدهبودند
[ترجمه گوگل]
این یک جفت کفش گرانقیمت بود، اما بد ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They went out for an expensive dinner to celebrate her promotion.
[ترجمه ترگمان]
برای جشن گرفتن ترفیع او رفتند
[ترجمه گوگل]
آنها به خاطر شام گرامی برای جشن ارتقاء خود رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was an expensive mistake that nearly destroyed the reputation of the company.
[ترجمه ترگمان] این یک اشتباه پرهزینهای بود که شهرت شرکت را از بین برده بود
[ترجمه گوگل] این اشتباهی گرانقیمت بود که تقریبا شهرت این شرکت را نابود کرد
[ترجمه شما] تر ...
واژه expensive در جمله های نمونه
1. Because diamonds are scarce they are expensive.
الماس ها به علت کمیابی گران هستند
2. Margarine is much less expensive than butter.
کره بسیار گرانتر از مارگاین است
3. Shirley's expensive dress created a great deal of excitement at the party.
لباس گرانبهای شرلی هیجان زیادی در مهمانی به وجود آورد
4. an expensive house
یک خانهی گرانقیمت
5. an expensive trip
یک مسافرت پرهزینه
6. diamonds and other expensive things
الماس و سایر چیزهای گرانقیمت
7. it's kind of expensive
تا اندازهای گران است.
8. close-weave carpets are more expensive
فرشهای ریز بافت گرانتر هستند.
9. grapes have become very expensive
انگور خیلی گران شده است.
10. handmade tools are more expensive than machine-made ones
ابزار دست ساخت از ابزار ماشینی گرانتر است.
11. radio space is very expensive
آگهی رادیویی بسیار گران است.
12. to some people, an expensive car is a status symbol
برای برخی از مردمیک اتومبی ...
مترادف expensive
گران (صفت)
dear , heavy , onerous , costly , exclusive , expensive , prohibitive , sumptuous , deluxe , prohibitory
پرخرج (صفت)
expensive , sumptuous
معنی کلمه expensive به انگلیسی
expensive
• costly, precious
• expensive things cost a lot of money.
expensive residence area
• costly neighborhood, area where the houses cost a lot
became more expensive
• went up in price, started to cost more
expensive را به اشتراک بگذارید
معنی یا پیشنهاد شما
واژه
نام شما
رایانامه
معنی یا پیشنهاد شما
|
توضیحات دیگر
کلمه : expensive
املای فارسی : اخپنسیو
اشتباه تایپی : ثطحثدسهرث
عکس expensive : در گوگل
آیا معنی
expensive
مناسب بود ؟
( امتیاز : 94% )