choice به فارسی
⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
94
1446
100
1
معنی: پسند، انتخاب، چیز نخبه، برگزیدهمعانی دیگر: گزینش، چاره، گزینه، گزیر، امکان، شخص یا چیز گزیده شده، منتخب، (بهترین و برگزیده ترین بخش یا نوع) شاهوار، خوب، گل سرسبد
بررسی کلمه choiceاسم ( noun )• (1) تعریف: an act of choosing or selecting; selection.• مترادف: election, option, pick, selection• متضاد: rejection• مشابه: decision, discretion, discrimination, volition, will- With respect to marriage, women were given little freedom of choice. [ترجمه ترگمان] با توجه به ازدواج، به زنان آزادی انتخاب کمی داده شد [ترجمه گوگل] با توجه به...
تاریخ 17 آبان 1399