معنی expensive
⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
98
1198
100
1
/ɪkˈspen.sɪv//ɪkˈspensɪv/معنی: گران، پرخرجمعانی دیگر: پرقیمت، پربها، بهادار، بهاور
بررسی کلمه expensiveصفت ( adjective )مشتقات: expensively (adv.), expensiveness (n.)• (1) تعریف: costing a relatively large amount of money, time, or effort; costly.• مترادف: costly, dear• متضاد: cheap, inexpensive• مشابه: excessive, exorbitant, extravagant, high, lavish, precious, priceless, steep, stiff, valuable- These were an expensive pair of shoes but they were poorly made. [ترجمه ترگمان] اینها یک جفت کفش پرهزینه بودند، ولی به خوبی ساخته شدهبودند [ترجمه گوگل] این یک جفت کفش گرانقیمت بود، اما بد ساخته شد [ترجمه...
تاریخ 17 اسفند 1398