معنی happen
⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
94
1457
100
1
معنی: رخ دادن، شدن، صورت گرفتن، روی دادن، اتفاق افتادن، واقع شدن، تصادفا برخورد کردن، پیشامدکردن، ناگهان رخ دادن، رخ دادن، اتفاق افتادنمعانی دیگر: به وقوع پیوستن، حادث شدن، (برحسب اتفاق) روی دادن، (با: along یا by یا in وغیره) اتفاقا آمدن یا رفتن، ر دادن اتفاق افتادن
بررسی کلمه happenفعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: happens, happening, happened• (1) تعریف: to take place; occur.• مترادف: come to pass, fall, occur, pass, take place• مشابه: arise, be, befall, betide, come, ensue, eventuate, give, transpire- Many accidents...
تاریخ 28 آبان 1399