معنی gust
⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
99
1449
100
1
معنی: خوشی، انفجار، خوش مزگی، خوش طعمی، تمایل، باد ناگهانی، تند باد، چشیدنمعانی دیگر: وزش شدید (باد)، تند وزش، وزیدن، تند وزیدن، (خشم یا خنده) تجلی ناگهانی، (باران و آتش و صدا و غیره) رگبار، تنوره کشی، ترکیدن، (قدیمی) مزه، طعم، فوت، تفریح، مزمزه
بررسی کلمه gustاسم ( noun )• (1) تعریف: a sudden rush or blast of wind.• مترادف: blast, puff• مشابه: blow, breeze, draft, gale, squall, wind- The gust carried his kite even higher. [ترجمه ترگمان] The بادبادک را بالاتر برد [ترجمه گوگل] سقوط...
تاریخ 18 آبان 1399