⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید. |
94 1444 100 1
معنی: تقاضای مجدد، اصلاح کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، زمین بایر را دایر کردن
معانی دیگر: (به راه راست) هدایت کردن، به کردن، (زمین باتلاقی و غیره رابه زمین خوب) تبدیل کردن، احیا کردن، آباد کردن، بهسازی کردن، بازگیری کردن، (مواد مفید آشغال یا اشیای قراضه و غیره را) جمع کردن، بازیابی کردن، (مهجور) رام کردن، مرمت کردن، نجات دادن
بررسی کلمه reclaim
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reclaims, reclaiming, reclaimed
• (1) تعریف: to recover the use of (land areas) that can be drained, built up, or otherwise reconditioned.
• مترادف: recover, reform, rehabilitate
• مشابه: process, recondition, recover, recycle, redeem, regenerate, rescue, restore, retrieve, salvage, save
- These lands have been reclaimed from the desert and are now capable of growing crops.
[ترجمه فلاحی]
این اراضی از بیابان احیا شده اند و اینک مستعد پرورش محصول هستند.
2|0
[ترجمه ترگمان]
این سرزمینها از صحرا احیا شدهاند و اکنون قادر به کشت محصولات هستند
[ترجمه گوگل]
این اراضی از بیابان احیا شده است و اکنون قادر به رشد محصولات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to recover and reuse (materials and substances) by separating them out of discarded waste.
• مشابه: recover
- The wood for the interior of the house has been reclaimed from an old barn.
[ترجمه ترگمان] چوب درون خانه از یک انبار قدیمی برگشته است
[ترجمه گوگل] چوب ...
واژه reclaim در جمله های نمونه
1. their job is to reclaim land from the marshes along the river
کار آنها بازگیری زمین از باتلاقهای کنار رودخانه است.
2. You may be entitled to reclaim some tax.
[ترجمه ترگمان]
ممکن است حق داشته باشید که برخی مالیات را اصلاح کنید
[ترجمه گوگل]
شما ممکن است حق دریافت برخی از مالیات را داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You'll be able to reclaim the tax on all equipment that you buy.
[ترجمه ترگمان]
شما میتوانید با تمام وسایلی که بخرید، مالیات را پس بگیرید
[ترجمه گوگل]
شما قادر خواهید بود که مالیات بر تمام تجهیزاتی را که خریداری می کنید، دریافت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In 198 they got the right to reclaim South African citizenship.
[ترجمه ترگمان]
در ۱۹۸ آنها حق دارند شهروندی آفریقای جنوبی را بگیرند
[ترجمه گوگل]
در سال 198 آنها حق دارند شهروندی آفریقای جنوبی را بازگردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I have tried to reclaim my money without success.
[تر ...
مترادف reclaim
تقاضای مجدد (اسم)
reclaim
اصلاح کردن (فعل)
right , accord , accommodate , improve , reclaim , modify , correct , rectify , meliorate , alter , remedy , ameliorate , amend , dulcify , emend , revise
خیش زدن (فعل)
reclaim , turn , plow , furrow , cultivate , till , subsoil , fallow , fall-plough , trench-plough
خیش کشیدن (فعل)
reclaim , turn , turn up , plow , furrow , cultivate , till , subsoil , fallow
اصلاح شدن (فعل)
reclaim , repent
مجددا ادعا کردن (فعل)
reclaim
زمین بایر را دایر کردن (فعل)
reclaim
معنی reclaim در دیکشنری تخصصی
[آب و خاک] بهسازی کردن، احیا کردن
[شیمی] بازیابی اسید
معنی کلمه reclaim به انگلیسی
reclaim
• demand the return of property; regain possession, repossess
• if you reclaim something that you have lost or had taken away from you, you succeed in getting it back.
• when people reclaim land, they make it suitable for use by draining or irrigating it.
• if people reclaim a substance, they extract it from rubbish or waste materials so that it can be used again.
reclaim a criminal
• return a criminal to a law-abiding lifestyle, rehabilitate a criminal
reclaim را به اشتراک بگذارید
معنی یا پیشنهاد شما
واژه
نام شما
رایانامه
معنی یا پیشنهاد شما
|
توضیحات دیگر
کلمه : reclaim
املای فارسی : رکلیم
اشتباه تایپی : قثزمشهئ
عکس reclaim : در گوگل
آیا معنی
reclaim
مناسب بود ؟
( امتیاز : 94% )