موضوعات وبسایت : تبلیغات
سوالات ICDL
آموزش امنیت اینستاگرام

معنی adopt به فارسی

معنی adopt به فارسی

نویسنده : مینا علی زاده | زمان انتشار : 30 دی 1399 ساعت 20:22

آموزش امنیت اینستاگرام
سوالات ICDL

⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.

96 1534 100 1

transnet-970-250.gif

معنی: فرا گرفتن، قبول کردن، اقتباس کردن، اتخاذ کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن


معانی دیگر: به فرزندی (فرزند خواندگی) پذیرفتن، اختیار کردن، انتخاب کردن، تصویب کردن، نام گذاردن هنگام تعمید

بررسی کلمه adopt

فعل گذرا ( transitive verb )


حالات: adopts, adopting, adopted
مشتقات: adoptable (adj.), adopter (n.)

• (1) تعریف: to take on as one's own (a manner, style, or point of view).
مترادف: appropriate, assume
متضاد: discard, reject, repudiate
مشابه: accept, acquire, affect, arrogate, borrow, embrace, espouse, strike, take, wear


- To disguise his hurt feelings, he adopted an air of indifference.

[ترجمه A.A]

برای پنهان کردن احساسات جریحه دارش چهره بی تفاوتی به خود گرفت

20|2

[ترجمه ترگمان]

برای اینکه احساسات جریحه‌دار شده خود را پنهان کند قیافه بی‌اعتنایی به خود گرفت


[ترجمه گوگل]

او احساسات غلط خود را به مخفی كردن احساسات ناخوشایند تبدیل كرد


[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

- Older children tend to adopt the manners of their peer group.

[ترجمه A.A] بچه های بزرگتر تمایل دارند رفتارهای گروه همسالان خود را یاد بگیرن6|1

...

واژه adopt در جمله های نمونه

1. We urge you to adopt all necessary measures to guarantee people's safety.

[ترجمه ترگمان]

ما از شما می‌خواهیم که تمام اقدام‌های لازم برای تضمین امنیت مردم را انجام دهید


[ترجمه گوگل]

ما از شما می خواهیم همه اقدامات لازم را برای تضمین امنیت مردم انجام دهد


[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We couldn't adopt a child, so we decided to foster.

[ترجمه Diana]

ما نمیتوانیم بچه دار شویم،به خاطر همین تصمیم گرفتیم تا یکی را به فرزندی قبول کنیم.

9|29

[ترجمه پیمان]

ما نمیتوانستیم بچه ای را به فرزندی قبول کنیم،بنابراین تصمیم گرفتیم از یک بچه در خانه مراقبت کنیم (بدون اینکه آنرا به فرزندی بپذیریم)

16|3

[ترجمه مریم]

ما نمیتوانستیم بچه ای را به فرزندی قبول کنیم، بنابراین تصمیم گرفتیم سرپرست و قیم باشیم.

4|4 ...

مترادف adopt

فرا گرفتن (فعل)

absorb , learn , engulf , adopt , comprehend , envelop , study , surround , ingurgitate , insphere

قبول کردن (فعل)

pass , adopt , accept , matriculate , accord , entertain

اقتباس کردن (فعل)

adopt , adapt , extract , borrow

اتخاذ کردن (فعل)

adopt , pursue

تعمید دادن (فعل)

dip , adopt , baptize , christen

نام گذاردن (فعل)

adopt

در میان خود پذیرفتن (فعل)

adopt , affiliate

به فرزندی پذیرفتن (فعل)

adopt , affiliate

معنی adopt در دیکشنری تخصصی

[صنعت] قبول کردن ، اتخاذ کردن ، گرفتن ، وفق دادن
[حقوق] پذیرفتن، اتخاذ کردن، اختیار کردن، تصویب کردن، به فرزندی پذیرفتن
[ریاضیات] اتخاذ کردن


معنی کلمه adopt به انگلیسی

adopt

• form a relationship with another person (as in to take a child as one's own); choose to make one's own (of an idea, name, etc.)
• if you adopt an attitude, plan, or course of action, you begin to have it or carry it out.
• if you adopt someone else's child, you take it into your own family and make it legally your own.
• if you adopt a country or name, you choose it to be your own.

adopt a decision

• decide, make a decision, make a choice

adopt a resolution

• adopt a decision, adopt a ruling

adopt another course of action

• take another mode of action

adopt را به اشتراک بگذارید

معنی یا پیشنهاد شما

واژه

نام شما

رایانامه

معنی یا پیشنهاد شما


نام نویسی

  |  

ورود

توضیحات دیگر


کلمه : adopt
املای فارسی : اداپت
اشتباه تایپی : شیخحف
عکس adopt : در گوگل

آیا معنی

adopt

مناسب بود ؟    

    ( امتیاز : 96% )

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر