معنی hazy به فارسی
⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
99
1535
100
1
معنی: گیج، مبهم، مه دار، نا معلوممعانی دیگر: مه آلود، گرفته، غبارآلود، (کمی) دودآلود (از fog روشن تر و خفیف تر است)، نامشخص، ناروشن، مه گرفته
بررسی کلمه hazyصفت ( adjective )حالات: hazier, haziestمشتقات: hazily (adv.), haziness (n.)• (1) تعریف: marked or obscured by haze; misty.• مترادف: misty• متضاد: clear• مشابه: bleary, blurry, cloudy, foggy, indistinct, murky, nebulous, overcast, soupy- The sky was hazy over the city. [ترجمه ترگمان] آسمان از فراز شهر مهآلود بود[ترجمه گوگل] آسمان بیش از شهر غبارآلود بود[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر...
تاریخ 30 دی 1399