موضوعات وبسایت : تبلیغات
سوالات ICDL
آموزش امنیت اینستاگرام

fashionable به فارسی

fashionable به فارسی

نویسنده : مینا علی زاده | زمان انتشار : 16 اسفند 1398 ساعت 16:46

آموزش امنیت اینستاگرام
سوالات ICDL

⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.

95 1195 100 1

معنی: شیک، متداول، خوش لباس، شیک و مد، مطابق مد روز، مد روز


معانی دیگر: باب، رسم، رایج، وابسته به مد، مدگرایانه، مدپرستانه، پیرو باب روز، شیک پوش، خوش سلیقه

بررسی کلمه fashionable

صفت ( adjective )


مشتقات: fashionably (adv.), fashionableness (n.)

• (1) تعریف: conforming to current trends or styles.
مترادف: au courant, current, faddish, hot, in, stylish, trendy, up-to-date
متضاد: dated, dowdy, frumpy, outdated, passe, unfashionable
مشابه: chic, de rigueur, modish, new, popular, smart, swell


- The bride wore her mother's wedding dress although the dress was no longer fashionable.

[ترجمه ترگمان]

عروس لباس عروسی مادرش را پوشیده بود، گرچه دیگر آن لباس مد روز نبود


[ترجمه گوگل]

عروس لباس عروسی مادرش را پوشید، گرچه لباس دیگر مد روز نبود


[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

- He doesn't care what he wears, but his brother likes to be fashionable.

[ترجمه یلدا ضیائی]

برای او مهم نیست چه بپوشد , ولی برادرش دوست دارد شیک پوش باشد

1|0
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که چه لباسی می‌پوشد، اما برادرش دوست دارد مد روز باشد
[ترجمه گوگل] او اهمیتی نمی دهد که او چه می پوشد، اما برادرش دوست دارد مد روز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ...

واژه fashionable در جمله های نمونه

1. a fashionable restaurant

رستوران شیک


2. the fashionable life of paris millionaires

زندگی مدپرستانه‌ی میلیونرهای پاریس


3. garments that were fashionable in ghajar times

جامه‌هایی که در زمان قاجار مرسوم بودند


4. short skirts are fashionable this winter

این زمستان دامن کوتاه مد است.


5. some of the fashionable ladies

برخی از خانم‌های شیک پوش


6. a guru of the fashionable

رهبر مدپرستان


7. short hair has become fashionable again

موی کوتاه دوباره باب شده است.


8. Washed - out jeans were very fashionable at that time.

[ترجمه ترگمان]

در آن زمان شلوار جین گشاد شده بود


[ترجمه گوگل]

شلوار جین که در آن زمان بسیار شیک بود


[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such thinking is fashionable among right-wing politicians at the moment.

[ترجمه ترگمان]این تفکر در حال حاضر در میان سیاستمداران جناح راست مد شده‌است
[ترجمه گوگل]این تفکر در حال حاضر در میان سیاستمداران راستگرای مدرن است
...

مترادف fashionable

شیک (صفت)

smart , suave , scrumptious , snappy , trig , swell , swagger , chic , stylish , fashionable , finicky , dapper , dinky , finical , modish

متداول (صفت)

usual , ordinary , common , current , general , rife , popular , prevalent , fashionable , widespread

خوش لباس (صفت)

gash , fashionable , dressed in good taste , dressed with elegance , elegant in dress , well-dressed

شیک و مد (صفت)

elegant , fashionable , posh

مطابق مد روز (صفت)

elegant , stylish , fashionable , posh , new-fashioned

مد روز (صفت)

fashionable , voguish

معنی کلمه fashionable به انگلیسی

fashionable

• stylish, modish, trendy; accepted, conventional
• something that is fashionable is popular or approved of at a particular time.

fashionable area

• prestigious neighborhood, desirable area to live

fashionable را به اشتراک بگذارید

معنی یا پیشنهاد شما

واژه

نام شما

رایانامه

معنی یا پیشنهاد شما


نام نویسی

  |  

ورود

توضیحات دیگر


کلمه : fashionable
املای فارسی : فشینبل
اشتباه تایپی : بشساهخدشذمث
عکس fashionable : در گوگل

آیا معنی

fashionable

مناسب بود ؟    

    ( امتیاز : 95% )

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر