⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید. |
97 1176 100 1
معنی: دسر، دندان مز
معانی دیگر: (خوراکپردازی) دسر
واژه dessert در جمله های نمونه
1. This chestnut pudding is a rich dessert with a festive flavour.
[ترجمه ترگمان]
این پودینگ بلوط یه دسر غنی با طعم festive
[ترجمه گوگل]
این پودینگ شاه بلوط یک دسر غنی با طعم های جشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I was tempted by the dessert menu.
[ترجمه پرسپولیس]
من با منوی دسر وسوسه شدم
26|16
[ترجمه محمدعلی]
من به وسیله فهرست دسر وسوسه شدم.
10|4
[ترجمه Pamida]
من توسط منو دسر وسوسه شدم
6|3
[ترجمه ترگمان]
من توسط منوی دسر وسوسه شدم
[ترجمه گوگل]
من توسط منوی دسر وسوسه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ...
مترادف dessert
دسر (اسم)
dessert
دندان مز (اسم)
dessert
معنی کلمه dessert به انگلیسی
dessert
• final course which is served after the main meal (pudding, pie, etc.)
• dessert is something sweet, such as fruit or a pudding, that you eat at the end of a meal.
dessert spoon
• small spoon used for dessert
• a dessert spoon is a spoon which is about twice as big as a teaspoon. you use it to eat desserts.
• a dessert spoon of food or liquid is the amount that a dessert spoon will hold.
dessert را به اشتراک بگذارید
معنی یا پیشنهاد شما
واژه
نام شما
رایانامه
معنی یا پیشنهاد شما
|
توضیحات دیگر
کلمه : dessert
املای فارسی : دسر
اشتباه تایپی : یثسسثقف
عکس dessert : در گوگل
آیا معنی
dessert
مناسب بود ؟
( امتیاز : 97% )