معنی noisy
⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
94
1535
100
1
معنی: پر سر و صدا، شلوغ، پر صدا، پر اشوب، پر هیاهو، پرجنجال، پر همهمهمعانی دیگر: پرقیل و قال، پرخروش، جلف، توجه انگیز، صدادار (در برابر: بی صدا)
بررسی کلمه noisyصفت ( adjective )حالات: noisier, noisiestمشتقات: noisily (adv.), noisiness (n.)• (1) تعریف: making a lot of noise.• مترادف: clamorous, loud• متضاد: mute, noiseless, quiet, silent, still• مشابه: rackety- The children were noisy as they played their game in the kitchen. [ترجمه ترگمان] بچهها در حالی که بازی خود را در آشپزخانه بازی میکردند، پر سر و...
تاریخ 07 تیر 1400