2 کیف چمدان
معادل ها در دیکشنری فارسی: کیف
مترادف و متضاد backpack briefcase pack purse
1.I put my bag in the hall under the chair.
1. من کیفم را در راهرو زیر صندلی گذاشتم.
1. He packed his bags and left.
1. او چمدانهایش را بست و رفت.
2. He's upstairs unpacking his bags.
2. او طبقه بالا دارد وسایلش را از چمدانهایش درمیآورد [چمدانهایش را باز میکند].
کاربرد واژه Bag به معنای کیف
واژه Bag به معنای کیف به کیسهای محکم گفته میشود که از پارچه، چرم، پلاستیک و ... درست شده باشد که یک یا دو دسته دارد و انواع مختلفی دارد مانند کولهپشتی، کیف مردانه، کیف رودوشی، کیف زنانه و ... . واژه Bag بهطور کلی به انواع کیفهای نرم اطلاق میشود و برای کیف سامسونت از واژه briefcase استفاده میکنیم.