- American English phonetic: blɑːk
- British English phonetic: blɒk
Synonyms and antonyms
(noun) mass of material
Synonyms: bar, brick, cake, chunk, cube, hunk, ingot, loaf, lump, oblong, piece, section, segment, slab, slice, solid, square
(noun) obstruction
Synonyms: bar, barrier, blank wall, blockage, chunk, clog, hindrance, impediment, jam, mass, obstacle, obstruction, roadblock, snag, stop, stoppage, wall
Antonyms: opening
(verb) obstruct
Synonyms: arrest, bar, barricade, blockade, block out, brake, catch, charge, check, choke, clog, close, close off, close out, congest, cut off, dam, deter, fill, halt, hang up, hinder, hold up, impede, intercept, interfere with, occlude, plug, prevent, shut off, shut out, stall, stonewall, stop, stopper, stop up, stymie, tackle, take out of play, thwart
Antonyms: let go, let up, open, unblock
مشاهده مترادف و متضاد بیشتر
Idioms
- go to the block
- 1- اعدام شدن (از طریق قطع سر) 2- حراج کردن، به حراج گذاشتن
- knock someone's block off
- (عامیانه) کتک مفصل زدن، تو سری حسابی زدن
- on the block
- در معرض حراج یا فروش
بیشتر
Phrasal verbs
- block in
- اتومبیل خود را جلو اتومبیل دیگر پارک کردن، راه ماشین دیگر را سد کردن
- block out
- از پخش خبر جلوگیری کردن، سانسور کردن
- block up
- 1- (متن یا فضا و غیره را) به طور مسدودکنندهای پر کردن 2- (توسط قطعات چوبی یا فلزی و غیره) بلند کردن
بیشتر
(Noun), (Verb - use participle), (Verb - intransitive), (Adverb), (Indefinite Article)
بند آوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یا چند دسته با هدف خاصی، بلوک، کنده، مانع، قطعه، بستن، مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن، توده، قلنبه
کند، بلوک، سد، مسدودکردن
- - a cement block
- - بلوک سیمانی
- - a block of wood
- - قطعه چوب
- - a block of ice
- - قالب یخ
- - a butcher's block
- - تختهی زیر ساطور قصابی
- - a headsman's block
- - بالشتک چوبی که سر محکوم را روی آن قرار میدادند و با تبر میزدند، بالشتک سربری
- - The pipe is blocked.
- - لوله گرفته است.
- - The road was completely blocked.
- - راه کاملاً بند آمده بود.
- - Soldiers blocked our way.
- - سربازان جلو راهمان را گرفتند.
- - This new building blocks our view of the sea.
- - این ساختمان جدید جلو دید ما را به دریا میگیرد.
- - He tried to block the deal.
- - او سعی کرد جلو معامله را بگیرد.
- - The democrats blocked the passage of the bill.
- - دموکراتها از تصویب لایحه جلوگیری کردند.
- - writer's block
- - بازماندگی ذهنی نویسنده
- - I walked three blocks over.
- - من سه خیابان بالاتر رفتم.
- - He drove (his car) around the block.
- - او با اتومبیل دور بلوک گشت.
- - His flat is on the fifth floor of this ten-storey block.
- - آپارتمان او در طبقهی پنجم این ساختمان ده طبقه است.
- - a parliamentary block
- - بلوک (همبست) پارلمانی
- - a block of tickets
- - یک دسته بلیط
- - They sell stamps in blocks.
- - تمبرها را ورقورق میفروشند.
- - He threatened to knock my block off.
- - تهدید کرد که کلهام را خرد خواهد کرد.
- - heart block
- - بلوک قلبی
- - blocked account
- - حساب مسدود (بلوک شده)
- - blocked currency
- - پول بلوک شده
- - The Spanish government tried to block out new ideas from abroad.
- - دولت اسپانیا کوشید جلو پخش اندیشههای نوین خارجی را بگیرد.