معنی come به فارسی
[فعل]
/kʌm/
فعل ناگذر
[گذشته: came]
[گذشته: came]
[گذشته کامل: come]
1
آمدن
مترادف و متضاد
arrive
reach
go
leave
1.If you're ever in Chicago, come and visit us.
1.
اگر زمانی در "شیکاگو" بودی، بیا و ما را ببین [به دیدن ما بیا].
2.John will come and pick you up at 4 o'clock.
2.
"جان" ساعت چهار میآید و تو را سوار میکند [با ماشین دنبالت میآید].
3.She's coming this afternoon.
3.
او امروز بعدازظهر میآید.
1.
Can you come to my party?
1.
میتوانی به مهمانی من بیایی؟
2.
I came straight from the airport.
2.
من مستقیما...
تاریخ 10 آذر 1399